نقره کوب
نقره کوب

نقره کوب

من،نستعلیق،جزوه شیمی،موشک

می خوام برای جلوگیری از افسردگی قریب الوقوعم یه کم از خاطره های بامزم بنویسم...

دو سال پیش

همون وقتایی که بیکار بودم و بی عار احتمالا(!)

به اصرار مامانم تابستون رفتم کلاس خطاطی

استادمون آدم اهل دلی بود

کلا یا نمی یومد یا اگه خدای ناکرده می یومد اونقدر هی ایراد میگرفت که آرزو میکردی کاش نمی یومد

در قسمت فوق آرایه  ی اغراق به کار رفته است

به من می گفت فلانی میدونی خط تو شبیه چیه؟

مثل یه دختر میمونه که از دور که نگاش می کنی خیلی خوشگل به نظر میرسه

ولی وقتی که میاد نزدیک می بینی نه بابا کلی ایراد داره

حالا با اینکه اوشون عایا جلوی همسر گرام هم میتونستن در مورد توجه به ظاهر سایر بانوان سخنرانی ایراد کنن یا نه کاری ندارم

اما به هر حال دستش درد نکنه همون سه ماه اونقدر باعث شد خطم از حالت پزشکانه دربیاد که امیدوارم اگه یه روزی تونستم بتونم بازم جدی تر به خطاطی فکر کنم

اگرچه همین الانشم به زور میتونم فرق نستعلیق وهیروگلیف رو بفهمم :|

خلاصه این نوشتنه فقط در مورد جزوه کارآمد بود

جزوه هام یه چیزی بود تو مایه های نفت برنت دریای شمال

ولی عین اون قضیه هه فقط از دور با ارزش به نظر می رسید

از نزدیک هیچ کس نمی تونست بفهمه با چه روش رمزنگارانه ای نوشته شده

ریاضی که معمولا نمی نوشتم چون همیشه ی خدا پای تخته بودم

فیزیکم که چون خیلی علاقه ای نداشتم نصفه نیمه می نوشتم

شیمی بنده خدا هم که چون بلد بودم معمولا اگه مسئله ای بود تیکه ی اول و آخرشو می نوشتم

حالا اینکه این وسط چه اتفاقی افتاده که رسیده به جواب آخر حدسش به عهده ی خواننده بود

با تموم اینا برگه های کلاسورم معمولا بین کل بچه های کلاس پخش بود

آخر سال تصمیم گرفتم همشونو جمع کنم

این جمع آوری نیمه کاره موند چون نصف برگه های شیمی مفقود الاثر(!) شده بودن

فکر می کردم دست یکی از بچه هاست

خلاصه از من اصرار از اون انکار

آخرش به فکرم رسید که شاید به خاطر انضباط زیادی که من  دارم خودم گم و گورشون کردم

 و بی خیال شدم تا کی؟
تا امتحان شیمی

یا خدا حالا چیکار کنم

معلم شیمی مون هم یه چیزی بود شبیه پروفسور اسنیپ(ر.ک به هری پاتر)

خیلی خوب بود بنده خدا تدریسش ولی خب سخت می گرفت اساسی

حالا من از کجا جزوه گیر بیارم

تصمیم گرفتم به یکی از بچه های ریاضی که الکی مثلا با هم دوست بودیم رو بندازم

به هر مشقتی بود دفتر اوشون به دستم رسید

و من به این نتیجه رسیدم که اگه جزوه های من نا مفهومه لا اقل مرتبه

بیخیالش شدم و تشکر کردم البته خودشم انگار میدونست جزوه هاش فقط به درد موزه ی حیات وحش میخوره(خرچنگ و قورباغه و اینا)

 و امتحانمو گند زدم

که البته اهمیتی برام نداشت

چون به هر حال کنکور بیشتر تو چشم بود تا امتحانی که صرفا قبول شدنش برات کافیه

نیست که اونو گند نزدم:دی

حالا جزوه هام از کجا پیدا شده باشه خوبه؟!

دقیقا دو روز مونده به کنکور یکی از هم کلاسیان محترمه که بنا بر امر مقدس ازدواج و علی رغم درس خوبش سر به هوا شده بود

پیام داد که فلانی جزوه هات دست منه ها چیکارشون کنم

و منم گفتم لازمشون ندارم میتونی باهاشون موشک درست کنی

از شواهد امر چنین بر میاد که این دوستمون بهشون بر خورد

چون الان سه ماهه که خبری از مرده یا زنده بودن من نگرفتن...

و این چنین بود که ضرب المثل چوب دو سر طلا در مورد اینجانب مصداق پیدا کرد:دی

نظرات 1 + ارسال نظر
hh دوشنبه 26 مرداد 1394 ساعت 19:42

کتاب آخرالزمان خانواده " تمدن بچه ننه " تالیف استاد علی اکبر خانجانی در اینترنت منتشر شده است.
دانلود رایگان است.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.