نقره کوب
نقره کوب

نقره کوب

خرده جنایت های زناشوهری

لیزا:...دنیا که فقط از زن های هم سن و سال من تشکیل نشده، تو بیست سالگی میشه به سن و سال اعتنا نکرد ولی بعد از چهل سالگی دیگه نمیشه تو رویا زندگی کرد.

یک زن وقتی به سنش پی میبره که متوجه میشه زن های جوون تر از اون هم وجود دارن.


+خرده جنایت های زناشوهری نمایشنامه ای کوتاه اثر اریک اشمیت است. پر از دیالوگ های ناب و فوق العاده و داستانی که علی رغم کوتاهی فراز و فرودهای بسیاری دارد.

داستان زن و شوهری که در نبرد با خود و یکدیگر هستند، از ضربه زدن به هم باکی ندارند ولی در عین حال این کار برایشان وهم ناک است.

توصیف فاصله ی ظریف و نامشخص عشق و بیزاری را از زبان آن ها بشنوید:

 ژیل: چون دوستم داری منو می کشی؟

لیزا با سری خمیده و نگاهی که به زمین دوخته شده است: 

دوستت دارم و این منو می کشه.

شفافیت:)

اگه یه آدم عینکی دیدید که تو خیابون هی سرشو می چرخونه و به در و دیوار و درخت و آدما لبخند به عرض شونه تحویل میده می تونین 78.09درصد احتمال بدین شیشه ی عینکشو عوض کرده:)

ماییم که الکی الکی بی هیچ سرانجام خوشیم