"بینایی" رو خوندم و بیش از پیش عاشق ساراماگو شدم.
***
واقعیتش اینه که از محیط بیمارستان متنفرم.
***
فکر حجم بی حوصلگی تابستون دیوونه م می کنه.
***
هوای بهار دیوونه ست، داشتیم تو ظل گرما می مردیم، دو دقیقه بعد بارون اومد بعد باز آفتاب شد و این سیر ادامه داشت.
روزی هم که داشتم از خونه برمی گشتم از شدت تگرگ ترسیده بودم و یه کیلومتر بعد نه تنها یه قطره بارون رو زمین نبود که شاهد گرمای مردادی هم بودیم:)
این همه سرگرمی هست برا لذت بردن از تابستون
`` فیلم ببین .. با دوستات برو بیرون .. مسافرت برین .. بازی کن با گوشی .. واسه بنیامین یه طراحی قشنگ بکش .. بخند :)
ببین خیلی چیزا هست
بازم کمه
و اینکه خواب از قلم افتاد:)))