نقره کوب
نقره کوب

نقره کوب

یهویی

 اسم آخر رو هم می نویسم‌.

نگاه دستم می کنه و میگه: خطت خوبه، آرومه.

و من به کلمه ی "آروم" فکر می کنم که پسوند همیشگی شخصیتمه.


+بابا به قولش وفا کرد، کاملا یهویی

فعلا که زندگیم رو دور اتفاقای خوب افتاده



چند روز پیش اولین حقوق زندگیم رو گرفتم و چقدر حس لعنتی و خوبیه، کم ولی با ارزش


به بهونه ی فرستادن چندتا فایل اشتباه برام اومد پی ویم، عذر خواهی کرد و خواهش می کنمی گفتم، حالا امشب فرصت خواسته. خر بشم یا نه نمی دونم!

الان تو پی دومم مثلا

می دونی نمودار سینوسی چه شکلیه؟

از صفر شروع میشه و تو پی دوم به ماکسیمم خودش می رسه، بعد دوباره برمیگرده از صفر می گذره و تو سه پی دوم میشه مینیمم، دوباره میاد بالا تا برسه به صفر یا همون دو پی، هی بالا، هی صفر، هی پایین

شدم شبیه موج سینوس؛ احوالات متغیر، احساسات در چرخش.

 یه وقتایی دلم میخواد با هر کسی که شده دو کلوم حرف بزنم، یه وقتا خودمو تو خودم حبس می کنم و حتی اینترنتمو روشن نمی کنم مبادا کسی بهم پیام داده باشه، یه وقتا خوشحال و خندون و امیدوارم، یه وقتا فقط منتظر یه کلمه ام که به هم بریزم و اشکم دربیاد، یه وقتا خودمو دوست دارم، یه وقتا از خودم متنفرم، یه وقتا به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست، یه وقتا ای تف به جهان تا ابد غم بودن، یه وقتا از مسیح هم مسیح ترم، یه وقتا خود یهودام، یه وقتا دلم برای اون مگسی که گیر می کنه تو تار عنکبوت هم می سوزه، یه وقتا بی احساس ترین موجود روی زمینم، یه وقتا سپید سپیدم، یه وقتا شب تارم، یه وقتا تو نقطه ی پی دومم، یه وقتا تو سه پی دوم گیر افتادم...  

the green mile

چقدر خوبه این تام هنکس

:)

شاید از حدود شیش هفت سال پیش اینور اونور ، بلاگفا، قلم، وبلاگ داشتم، هفت سال یه عمره لعنتی،  نقره کوب فعلی ...آسمان های سابق مال نود و چهاره، یک روز نشستم تموم پست ها رو حذف کردم و تموم، یک روز هم دوباره برگشتم، یه صدایی چند وقت پیش تو سرم می گفت دست بکش بچه، دست بکش از هرچی سیاه بازی و کیبور و خودکار و اتوده، دلم نیومد ولی

حالا نشستم به دوباره خوندن اون پست های حذف شده ی قدیمی، چقدر عوض شدم، چقدر آدم اون روزها از من دوره، چه کوچیک و دلخوش و دیوانه تر بودم، باید بشینم به ریکاوری کردنشون...