نقره کوب
نقره کوب

نقره کوب

چگونه فلان را بهمان کنیم!

بابا می خواست (چگوارا) رو سرچ کنه تا چیزی رو به من نشون بده.

(چگو) رو که نوشت من دیگه فقط سقف رو نگاه می کردم بابت حدسایی که جناب گوگل درباره ی انگیزه ی ما زد.

مراعات نمی کنید که:|

لایمکن الفرار از عشق

عاشورای حسین باشد و خانه نشین شوی 

درد دارد 

از سری مکالمات هر روزه

- میگما شامو چیکار کنیم؟

+ فعلا ناهارتو تموم کن بعد فکر شام باش.

- من آینده نگرم

+‌مشکل اینه که فقط در مورد وعده های غذایی آینده نگری:|

دانشجویی:)

از امروز کلاس ها شروع شده 

حقیقتا بی پولی خیلی سخته تموم پولی که بابا داده بود به علاوه ی حسابم خرج لوازم ضروری شده تاکید می کنم ضروری هایی که مجبور بودم بگیرم.

امشب اونقدر به در و دیوار و زمین و زمان و هر چیز با خود و بی خودی خندیدیم که احتمالا این دختر ورودی جدید تمام تصورش از دانشگاه و دانشجو با خاک یکسان شده:)

دیشب برای بچه ها آموزش زبان ترکی گذاشتم فعلا رو انواع ضمایر و فعل ماضی ساده و چند تیکه شعر و ترانه کار کردیم اون ها هم با دقت و علاقه ی عجیبی همشو نت برداری کردن:)))

قبلا هر از گاهی برای سر به سرشون گذاشتن یا بنا به نیاز مخفی کاری با دو تای دیگه از بچه ها ترکی حرف می زدیم که با این روند از این موهبت محروم خواهیم شد.