از سری پست های سال نو

هیچ نوشته ای به موندگاری وبلاگ نیست

اینو می دونم اما اصراری بر نوشتن بدیهیات ندارم.

۹۸ سال عجیبی بود.

سالی که ایمان نصفه نیمه ی من رنگ باخت.

سالی که چند ماهی سر کار رفتم

سالی که صبح تو بیمارستان وقتی دروغ شنیدم از تلوزیون حس تنفر و آشفتگی بهم دست داد

سالی که وسط میدون گارد ویژه دیدم و چشمام چاهار تا شد.

سالی که یه ویروس همه ی دنیا رو مسخره ی خودش کرد.

سالی که عجیب بود

خیلی عجیب

و حالا سلام بر ۹۹ 

سالی که امیدوارم خوب باشه، درسم تموم صه، شاغل شم، عاشق شم.

انتظاراتم همینه

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.