دلم میخواد عاشق شم
دلم میخواد کسی رو برای دوست داشتن داشته باشم
اما همون یه نفری که ازش خوشم اومده بود خیلی دور بود و اونقدری شجاع نبود که دوست داشتنش رو بهم بگه هر چند کهمی دیدم دوستم داره.
لابد از این دور بودن می ترسید که حق داشت.
اون فامیل دورمون رو هم نخواستم که باهاش حرف بزنم، چون هنوز اونقدری سرم باد داره که میخوام ببینم زندگی چی میشه و به کجا قراره برسم و اینکه خب ۱۳ سال از من بزرگتر بود که در توانم نیست کنار اومدن باهاش.
درسم رو تموم کردم.
مدرک مبارک رو گرفتم و حالا منتظر نوبت طرحم هستم
اگه دیر تر از دو هفته بشه تو خونه قطع به یقین به مرز جنون خواهم رسید.
خواهر کوچیکه بچه مدرسه ای شده.
زندگی به منوال سابق داره راهشو میره و من فقط ایستادم و نگاه می کنم.