نقره کوب
نقره کوب

نقره کوب

بدون شرح

هر روز که بیشتر میگذره بیشتر به این نتیجه می رسم که واقعنی کنکورو گند زدم

روز آخر مدرسه بود اگه اشتباه نکنم زهرا ازم پرسید از اینکه تجربی خوندم پشیمون نیستم؟من بدون یه لحظه فکر کنم گفتم نه

نه ای که گفتم اونقدری قاطع بود که دیگه هیچی نگه

هنوزم پشیمون نیستم حتی یه لحظه

ولی فکر میکنم اگه امسال نتونم رتبه ی خوبی قبول شم یه سال نمیتونم دووم بیارم

دور از فضای درس و مدرسه خیلی خیلی خسته میشم

همش دارم سرمو الکی گرم میکنم

با خوندن رمانای آبکی

تمرین زبان و خوابیدن

حس خرس به آدم دست میده

دیشب مهمون داشتیم فامیلای مادریمو برای افطار دعوت کرده بودیم چند شب پیشم خونوادهی پدریمو

ولی خوش نگذشت اصلااااااااا

حوصله ی توضیح ندارم

چقدر دلم برای دوستام تنگ شده

خدایا واقعا راضی نبودیم تو این گرونی و گرمای تیر مهمونی بگیری:/

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.