نقره کوب
نقره کوب

نقره کوب

از سری جنون های دوستانه

نصف شهر رو با پای پیاده تو بارون گز کردیم.

نشستیم رو نیمکت و در حالی که از آسمون سیل میومد چایی و های بای خوردیم.

تمام سوراخ سنبه های بازار تره بار رو زیر و رو کردیم.

هرجا که میشد رو سرک کشیدیم.

برای اینکه یه مسیر اشتباهی رو برنگردیم سعی کردیم میانبر بزنیم ولی خب راهمون سه برابر شد.

مثل دیوونه ها به عابرای تو خیابون سلام کردیم.

تا میشد خندیدیم و خندیدیم و خندیدم و...


و آخرش مثل دو تا موش آب کشیده که پاهاشون از شدت درد زوق زوق می کرد برگشتیم.


نظرات 2 + ارسال نظر
ملی شنبه 25 فروردین 1397 ساعت 15:22 http://melijoon.blogsky.com/

چه خوب :)

عاااالی:)

لبخند ماه شنبه 25 فروردین 1397 ساعت 14:59

خسته نباشید

ممنونم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.