نقره کوب
نقره کوب

نقره کوب

هنوزم میشه امیدوار بود

1-اینایی که عکس خودشون بک گراندشونه

اینایی که کسی تولدشونو یادشون نمیمونه

اینایی که اگه مدت ها پیداشون نباشه کسی ازشون خبر نمیگیره

اینایی که ترجیح میدن بشینن یه گوشه و یه کتاب بخونن یا یه فیلم ببینن و یا حتی هیچ کاری نکنن تا اینکه تو یه جمع حاضر باشن

اینایی که اگه ازشون بپرسی آخرین بار به کی کادو دادی  باید ده دقیقه فکر کنن

اینا خیلی وقته تو خودشون گم شدن 

اینا اونقدر از آدما دور شدن که میتونن به زندگی غار نشینی برگردن

+ میتونم امیدوارم باشم که تا رسیدن به این مرحله خیلی فاصله دارم:)

2- من ، بارون ، شب، پنجره ، شیشه ی بخار گرفته ، یه سری خطوط نا مفهوم ...


نظرات 3 + ارسال نظر
بی ... سه‌شنبه 12 آبان 1394 ساعت 15:32

یه چیز دیگم میشه گفت برا اینا غیر غار نشینی .
نداشتن یک تکیه گاه کاری میکنه که قدرت ساخت اون تکیه گاه رو بدست بیاری .
من هم کسی رو نداشتم و زمانی که کسی من رو مخاطب قرار میداد یکم بغض میکردم و یا توی خیابون دوست داشتم یکی الکی صدام کنه و یا یه بار الکی به یکی اس میدادم با اینکه نمیشناختمش خخخخ .
اما چیزی رو که خواستم دارم میسازم . تکیه گاه نداشتم رو توی خودم ساختم . الان خیلی ها منو میشناسن ، بعضی مکان ها کنفرانس میدم و بعضی ها تمایل به صحبت و مشاوره از من دارن و ... . البته هنوز هم مونده که بسازم اونچیزی که میخوام .
روسو حرف قشنگی میزنه :
در مدرسه های مختلفی چیزای زیادی یاد گرفتم اما مدرسه ای که بیشترین چیز رو به من یاد داد ، مدرسه ی فقر و محرومیت ( نداشتن ) بود .

هر چی میتونه در عین حال که بده خوب هم باشه.
اینم یه جنبه ی دیگه

س.خ. جمعه 8 آبان 1394 ساعت 23:09

من تو همون مرحله ام، ولی اصلا سخت یا ناخوشایند نیست. شاید به این خاطره که من از همون اول، از بچگی همین طوری بودم، به جز خانواده برای کسی اولویت نداشتم. میدونی خوبیش چیه؟ من هم تو غم ها تنهام و هم تو شادیها

خب اینم حرفیه

Maryam جمعه 8 آبان 1394 ساعت 21:22 http://words-world.Blogsky.com

اره میشه امیدوار بود
اخ جون بارون

خیلی آخ جون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.