نقره کوب
نقره کوب

نقره کوب

گاهی دلم برای خودم تنگ می شود.

بدترین قسمت درگیر روزمرگی شدن می دونی کجاست؟ اینکه یهو یادت میاد خودتو فراموش کردی، یادت رفته آخرین بار کی به حرف دلت گوش دادی، آخرین بار کی خود واقعیتو توی آینه دیدی، خود واقعی من همین جاست، همین آدمی که پناه میاره به اینجا و دلتنگی و دلخوشی و دلسردی هاش رو می نویسه، و حالا از خودش بی خبرترینه، گیر کرده لا به لای مفهوم مضحکی به نام آینده به نام فردا، دست و پا زن در برزخ "تهش که چی؟"، ممنون که اینجا رو، که بخشی از خودم هست به خاطرم آوردی دوست عزیز وبلاگی من، اما اونقدر گم شدم لا به لای اتفاقات کوچیک و بزرگ که نمی دونم چی بنویسم، قصه های کوچیک زندگیم فراموشم شده و قصه های بزرگ هم روی افتادن ندارن انگار...

نظرات 1 + ارسال نظر
علی جمعه 7 دی 1397 ساعت 22:43 http://eshqh.blogsky.com/

روزمرگ نباش
شاد باش
چون تو بهترین آفریده خدایی
بیا

انجام دادنش به همین سادگی نیست

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.