نقره کوب
نقره کوب

نقره کوب

باران تویی به خاک من بزن

هر کسی که لذت تماشای باریدن بارون رو درک نکرد به قول حافظ:
 "بر او نمرده به فتوای من نماز کنید"

خوب،بد،زشت

این روزا همه ازم ناراضین

فقط یه هفته زمان میخوام تا بتونم خودمو پیدا کنم

و امیدوارم تو همین مدت التهابی پیش نیاد 

سعی می کنم خوب باشم

بدی نکنم و بدی ها رو فراموش کنم

ولی زشتی ها همیشه جلوی چشمم هستن

به قول دکتر شریعتی کوری را هرگز به خاطر آرامش تحمل مکن...

دلم این روزا بیشتر از هر چیزی یه عصر برفی تو زمستون می خواد

باران تویی

چقدر دوست داشتم الان حرم  امام رضا بودم

حتی تصورش هم حس شیرینیو به آدم میده

امسال از امام رضا عیدی خواستم 

یه عیدی خیلی عجیب

امیدوارم عیدیمو بگیرم

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا

+از این روزا اصلاااااااا خوشم نمیاد

تعهد نامه

چند سال پیش بود 

یه کم بیشتر از چند سال

راهنمایی بودیم 

اول دوم شایدم سوم

بچه های کلاسمون به طرز عجیب غریبی شیطون بودن

و خب معمولا هر وقت شیطنتی میکردن کل کلاس تنبیه می شد

توجیه همیشگی و البته جالب که من هیچ وقت تو زندگیم نتونستم فلسفه شو ببفهمم از طرف مسئولین

 محترم این بود که نمیشه کاریش کرد  تر و خشک باهم میسوزن

حرف ما هم  نقش کلم و شاید هویج رو بازی میکرد

خلاصه یه بار بچه ها یه خرابکاری کردن

حوصله ی توضیحشو ندارم

و از اونجایی که ما نهایت معرفت رو داشتیم

و خب میدونستیم که برای مدیر و ناظم اصلا اهمیتی نداره که کی مقصره 

و البته تربیت بر تعیلم  مقدمه

و به هر حال تنبیه خواهیم شد

 تصمیم بر این شد که کل بچه های کلاس گردن بگیرن

اولین قدم این بود که بریم تعهد بدیم

من نفر چهارم شاید پنجم شایدم شیشم بودم که رفتم

همیشه انشام خوب بود و خب تو اون شرایط به ذهنم نرسید که باید از روی نوشته های بچه های قبلی رونویسی کنم و فقط اسممو عوض کنم

چون تموم بچه ها تو یه برگه آ4 نوشته بودن و منم انتهای همون برگه باید تعهد میدادم

که کاری که نکردم رو دیگه تکرار نمی کنم(!)

منم شروع کردم در کمال اعتماد به نفس نوشتم

نوشتم و نوشتم دیدم یه چهار پنج خطی شده

در حالی که نوشته های بقیه ی بچه ها فوقش یه خط و نیمه

خلاصه فوری نقطه رو گذاشتم و الفرار

ترسیدم به توهین و مسخره کردن متهم شم:دی

 و برای اولین و آخرین بار تعهد دادم

و اون روز بین دوستای اون دوره معروف شد به سه شنبه ی شوم

و البته یه سری وقایع پی در پی بعد از اونروز که شاید بعدا دربارش نوشتم

سیاه تیره

نخیر

انگاری بالاتر از سیاهی هم رنگای زیادی هست...